سلام
در رابطه با کار... یعنی بهتر بگم رابطه کاری و خانوادگیم ادغام شده و ذهنم رو خیلی درگیر خودش کرده
دوسه ماه قبل به خواست خانمم و دیگران ،در شرکت یک جایی رو برای کار واسه خواهرهمسرم در نظر گرفتم و ایشون مشغول به کار شد.
منم میخواستم حداقل بتوانم کاری کرده باشم و حالا که درسش رو خوانده و خودش دوست داره مشغول بشه رشته تحصیلیشون هم بی ارتباط نبود.
همه تلاشم رو کردم یه جای خوب واسش در محل کار بگذارم اتاق و میز جداگانه... به کارکنان معرفیش کردم و خواستم هوایش رو داشته باشند البته جز این هم نمیتونست باشه.اول همه چیز خوب پیش میرفت اونم انصافا" خیلی دلسوزانه کار انجام میداد الانم همینطوره.
این بین یک مسائلی پیش آمد که با توجه به اینکه ایشون جزو خانواده من محسوب میشن و از طرفی محیط کار یکی شده میخواهم بهترین تصمیم رو درباره نوع برخوردی که باید داشته باشم رو بگیرم.
دو سه تا مورد هست یکی ایشون چند وقته به نوع رفتار یا پوشش خانم ها یا حتی آقایان در شرکت گیر میدن.البته پیش من صحبت میکنند شاید این وسط ها یک چیزهایی رو هم جسته گریخته به گوش آنها رسانده باشه.
اینکه چرا فلان خانم شال که میپوشه از سرش می افته یا چرا اون یکی پایش را روی دو تا صندلی میگذاره.من گفتم که تا الان ندیدم کسی اینجا بی حجاب باشه یا وقتی من حضور داشته باشم کسی پایش را روی صندلی به حالت درازکش بگذاره. واقعا" هم ندیدم
حالا وقتی حضور نداشته باشم بالاخره طرف شاید می بینه مدیر نیست میخواهد راحت باشه من نمیتوانم بگم دیدم پاهایت رو روی صندلی میگذاری و ... اصلا" در حد من نیستش درباره این مسائل بخواهم صحبتی داشته باشم.
یا به رفتار بعضی از پرسنل آقا وخانم ایراد میگیرن و بخاطر کوچکترین موضوعی ناراحتی و دلخوری واسشون بوجود میاد.
وقتی منم میگم سرکار فرصت ندارم درباره این موضوعات صحبت کنم و کارهای مهمتری دارم فکرمیکنه اهمیت نمیدم.واقعا" هم به این موضوعات اهمیت نمیدهم
چندمرتبه ایشون و بعضی از بچه ها تنش پیدا کردند حالا مقصر هردو طرف هم بودند اما به نظر آنها دخالت کردن خواهر همسرم قلمداد شده و بین شان بحث بوجود آمده
مجبورشدم جلسه با اون و دو تا ازبچه ها بگذارم چون اول صبح بحثشون بد بالاگرفته بود.یک بحث مسخره بخاطر کولر که یکی گرمش بوده یکی نمیخواسته روشن کنه. عصبانی شدم گفتم بگذارید اول صبح سلام کنیم بعد این شکلی به هم بپرید. مجبور شدم حدود نیم ساعت با هر سه نفر صحبت کنم و موضوع رو حل و فصل کنم. بعد هم ناراحت شد که تو اولش پیش دیگران با صدای بلند با من صحبت کردی.
من با هرسه نفر با صدای بلند صحبت کردم.
گفتم سرصبح همه میخواهند مشغول به کار بشن بگو مگو راه انداختید مثل خروس جنگی به هم میپرید اعصاب بچه ها رو خورد کردید انتظار داری من چطوری برخورد کنم؟
این مورد و موارد دیگری پیش آمده. اگر فقط یک مورد کاری بین پرسنل بود میدانستم چطوری برخوردکنم چون این مسائل در حیطه کاری عادی هست.
اما این توازن رو سخته برقرار کنم.گاهی پشیمان میشم با خودم میگم کاش جای دیگه کار دیگه ای واسش ردیف میکردم اما میدانم درست نبود و انتظار داشته. روحیاتش رو یا نمیخواهد یا واقعا با بچه های شرکت جور نمیشه شاید هم نیاز به زمان هست اما این وسط من اصلا" دوست ندارم دلخوری پیش بیاد یا از من ناراحت بشه ولی میدانم وظیفه شناس و مسئولیت پذیر هست و کار رو دوست داره از همه مهمتر به من اطمینان داشته که پیش من مشغول به کار شده.
به نظر شما چکار کنم چطوری برخورد کنم بهتره؟